نویسنده: اصغر حیدری




 

ایران در تاریخ پرفراز و نشیب روابط خارجی خود، با قدرت های بزرگ و استعمارگری چون انگلستان و روسیه (و بعداً آمریکا) روبرو بوده است. دوران دویست ساله اخیر تاریخ ایران، دوران کنده شدن بخش هایی از خاک ایران به دست و دسیسه ی قدرت های خارجی بوده است؛ روندی که از کمی پیش از قاجاریه آغاز شد و تا دوران محمدرضا شاه پهلوی ادامه داشت. انقلاب اسلامی ایران و به دنبال آن مقاومت میلیون ها بسیجی از جان گذشته در جنگ تحمیلی، نقطه پایان روند تجزیه و تقسیم خاک ایران بود.

تقسیم ایران بین روسیه و عثمانی در اواخر دوره ی صفوی

پس از سقوط اصفهان به دست افغانها، پطرکبیر تزار مقتدر روسیه که نهایت آرزویش دسترسی به آبهای گرم و آزاد خلیج فارس بود، قشون مجهزی را برای تصرف ایالات ایرانی قفقاز فرستاد و به دنبال آن گیلان توسط روسها اشغال شد.
همزمان ترکان عثمانی هم فرصت را غنیمت شمرده و به بهانه ی اینکه عده ای اهل تسنن در شیروان به دست مأموران دولت ایران به قتل رسیده اند؛ به شاه تهماسب فرزند شاه سلطان حسین در سال 1135 قمری اعلام جنگ کرده شماخی و تفلیس را تصرف کردند. با نزدیک شدن قوای عثمانی و روسیه در قفقاز به هم، دو قدرت صلاح دیدند بر سر تقسیم متصرفات ایران در قفقاز با یکدیگر توافق کنند. نپلویف سفیر روسیه در عثمانی، قراردادی با دامادْ ابراهیم پاشا صدراعظم عثمانی جهت تقسیم ایالات ایران امضا کرد. به موجب این قرارداد، دولت عثمانی تعلق ایالات اشغال شده از طرف قشون روسیه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت به رسمیت شناخت و خط سرحدی جدیدی بین متصرفات دو کشور از ملتقای رودخانه های ارس و کورا تا اردبیل ترسیم گردید و تبریز، همدان، کرمانشاه و کلیه ی نقاط واقع در مغرب این خط فرضی، متعلق به عثمانیها شناخته شد.
در ضمن دو دولت موافقت کردند در صورتی که شاه تهماسب دوم این تغییرات ارضی را به رسمیت شناخت به او کمک نمایند سلطنت خود را در مقابله با افغانها در بقیه ی خاک ایران(به عنوان حائل میان دو قدرت)‌به دست آورد.(1) البته با ظهور نادرشاه، نابغه ی نظامی ایران، کلیه ی نواحی غصب شده به آغوش وطن بازگشت.

تقسیم ایران بین روسیه و انگلستان در 1907

دوران حکومت مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه قاجار، اوج نفوذ استعماری و نظامی روسیه و انگلستان در ایران به حساب می آید. نیروهای نظامی هر دو دولت در بسیاری از نقاط ایران حضور داشتند. شمال ایران جولانگاه روس و جنوب آن محل ترکتازی انگلیس شده بود. جامعه ی ایران نیز در تب و تاب نهضت مشروطیت و مخالفت های محمدعلی شاه با آن می سوخت. در این زمان نیز مصالح استعماری دو ابرقدرت ایجاب می کرد درباره ایران با یکدیگر توافق کنند. نتیجه این توافق قرارداد 1907 و تقسیم ایران به مناطق نفوذ بود. به دستور ادوارد گری وزیر امور خارجه وقت انگلستان، مارلینگ، وزیرمختار آن کشور در تهران همراه با وزیرمختار روس در 7 سپتامبر 1907(15شهریور 1286/ 28 رجب 1325) متن قرارداد تقسیم ایران را به دولت ایران اطلاع داد.(2) بر طبق این قرارداد، ایران به سه قسمت تقسیم گردید: 1. منطقه ی واقع در شمال خط فرضی بین قصر شیرین، اصفهان، یزد، خواف، و مرز افغانستان منطقه ی نفوذ روسیه شناخته شد. 2. منطقه واقع در جنوب خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و سرحدات افغانستان که دارای ارزش استراتژیکی برای دفاع از هند( مستعمره انگلیس) بود، منطقه ی نفوذ انگلستان گردید. 3. بقیه خاک ایران نیز منطقه بی طرف شناخته شد؛ و دو ابرقدرت قبول کردند که در این منطقه به توسعه نفوذ خود نپردازند. اینکه چرا خوزستان، با وجود منافع سرشار نفت، در منطقه بی طرف واقع شد، شاید به این دلیل بود که فعالیتهای اکتشاف نفت در خوزستان تا سال 1907 به نتیجه نرسیده بود.
دولت ایران در این زمان بسیار ضعیف تر از آن بود که مانع اجرای قرارداد شود، لذا توسط مشیرالدوله وزیر امور خارجه به سفرای روس و انگلیس جوابیه ی ذیل را ابلاغ کرد:
تصدیق خواهند فرمود که قرارداد مذکور چون مابین دولتین انگلیس و روس انعقاد یافته لهذا مواد آن فقط تعلق به خود دولتین انگلیس و روس که امضای آن را نموده اند خواهد داشت و دولت ایران نظر به استقلال تامّه ای که به موهبت الهی داراست، تمام حقوق و آزادی خود را که به واسطه ی استقلال مطلقه متصرف است از هر نفوذ و اثری که نتیجه ی هر قسم قرارداد منعقده ی فیمابین دو یا چند دولت دیگر راجع به ایران بوده باشد، کاملاً و مطلقاً مصون و آزاد می داند.(3)
انتشار این قرارداد خشم ایرانیان را در پی داشت. مورگان شوستر مستشار مالی ایران که ناظر اوضاع بود می نویسد:
ایرانیان از این تقسیم مملکتشان در شب(در غیاب و خفا) اظهار تنفر بسیار نمودند و از خطوط موهوم جغرافیایی که آن دو دولت معین نموده بودند منزجر شدند. اهالی تهران خیلی به هیجان آمدند و جوش و خروش و پروتست(اعتراض)های متعارفی در بازارها شد.(4)
قرارداد 1907، بار دیگر، و با شیوه ای متفاوت، در جنگ جهانی دوم نیز به اجرا درآمد.

دسیسه ی انگلستان جهت تقسیم ایران در جنگ جهانی دوم

طرح تقسیم ایران طی جنگ جهانی دوم به پیشنهاد انگلستان بین آن کشور و دولت روسیه شوروی یکی از نقشه های سیاه و خطرناک علیه تمامیت ارضی ایران بود و با وجود اهمیت آن، کمتر مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. معدود کسانی که به چنین طرحی اشاره کرده اند، وجود این طرح را مربوط به یک زمان و محدود به یک طرح دانسته اند. اما واقعیت این است که طرح تقسیم ایران در دو مقطع حساس: الف-اوایل جنگ جهانی دوم؛ ب- بعد از پایان جنگ، روی میز قدرتهای پیروز قرار گرفت و اغلب این دو در هم خلط شده اند. اکنون به توضیح اجمالی این دو طرح می پردازیم.
بعد از آن که هیتلر جنگ را آغاز کرد و بخش هایی از کشورهای همسایه را گرفت، با اتحاد جماهیر شوروی به رهبری ژوزف استالین قرارداد عدم تجاوز بست. این قرارداد، انگلستان را که در زیر ضربات آلمان قرار داشت سخت به وحشت افکند. وحشت انگلستان علاوه بر گسترش جنگ در اروپا و پیشرویهای سریع آلمان و احتمال اشغال آن کشور، به وضعیت خاورمیانه به ویژه مناسبات شوروی و ایران برمی گشت. زمامداران انگلستان می ترسیدند:
1.استالین حال که از جانب آلمان آسوده شده و گرفتاری سخت انگلستان در اروپا را می بیند، در رقابت و دشمنی با انگلستان از طریق ایران و افغانستان نیروهایی به هندوستان(مستعمره ی ثروتمند انگلستان) ارسال دارد.
2.به سمت مناطق نفت خیز ایران(خوزستان)حمله کند. اغلب نفت انگلستان از خوزستان و آبادان به دست می آمد.
3.برای دسترسی به آبهای آزاد و گرم خلیج فارس اقدام نظامی به عمل آورد. باید توجه کرد که بیشتر آبهای شوروی در بیشتر ماههای سال سرد و یخبندان بود( و هست) و راه دریایی آن کشور به آبهای آزاد از طریق دریای سیاه و مدیترانه زیر ضربات دولتهای اروپایی قرار داشت.
از طرف دیگر در افق دید زمامداران انگلستان و با توجه به شناختی که از توسعه طلبی و افزون خواهی هیتلر داشتند، حمله ی آلمان به روسیه شوروی در نظر آنها امری حتمی بود؛ در عین حال شوروی را دارای چنان قدرتی نمی دیدند که در برابر هیتلر تاب مقاومت آورد. در این میان احتمال دسترسی آلمان به مناطق نفت خیز باکو کابوسی هراسناک برای انگلیسی ها بود که در ان صورت قدرت تهاجمی آلمان چندین برابر می گشت.
آلمان از نقطه ضعف انگلستان(حفظ مناطق نفتی جنوب ایران و عدم دسترسی شوروی به آبهای گرم و آزاد) به خوبی آگاه بود. لذا برای تضعیف انگلستان و گشودن جبهه ای جدید و خطرناک در برابر آن کشور، سعی کرد شوروی را به پیشروی به سمت خلیج فارس از خاک ایران تحریک و تشویق کند. ریچارد استوارت در توضیح این نقشه و واکنش شوروی می نویسد:
مقامات آلمان برای تقسیم غنایمی که بعد از سقوط انگلستان به دست می آمد، از شوروی دعوت کردند که به دولتهای محور(آلمان، ایتالیا و ژاپن) ملحق شود. در 17 اکتبر 1940(25 مهر 1319) استالین، وزیر امور خارجه اش مولوتف را جهت گفت و گو درباره تعیین مجدد مرزها در مقیاس جهانی به برلین فرستاد. مذاکرات آلمان و شوروی در 12 نوامبر(21 آبان)آغاز شد. ریبن تروپ وزیر خارجه ی آلمان با اشاره به توسعه ی آلمان و ایتالیا و ژاپن در جهت جنوب از مولوتف پرسید: آیا توجه روسیه نیز در درازمدت برای دستیابی بر مدخلی طبیعی به دریا[ی آزاد] به سوی جنوب معطوف نخواهد شد؟ هنگامی که مولوتف پرسید کدام دریا منظور است؟ ریبن تروپ نیز پرسید: آیا در درازمدت برای روسیه مناسب ترین راه وصول به دریای آزاد در جهت خلیج فارس و دریای عمان قرار ندارد؟ دو روز بعد پروتکل محرمانه ای را آلمانها به مولوتف پیشنهاد کردند که در آن آمده بود:« اتحاد شوروی خواسته های ارضی خود را در جنوب قلمرو ملی اتحاد شوروی در جهت اقیانوس هند اعلام می دارد.» مولوتف نظری ابراز نداشت.
مقامات شوروی می خواستند در طرح پیمان چهارجانبه(آلمان، شوروی، ایتالیا و ژاپن) قید شود:« منطقه ی جنوب باکو و باطوم(واقع در ماوراء قفقاز) در جهت کلی خلیج فارس به عنوان مرکز اهداف آتی اتحاد شوروی شناخته شود». و این طرح را در 25 نوامبر 1940(4 آذر 1319) به سفیر آلمان در شوروی تسلیم کردند... شورویها با آنکه هنوز در مورد پیشنهاد خود پاسخی از هیتلر دریافت نداشته بودند به تهیه و تدارک لازم جهت پیشروی در ایران مشغول شدند. طرح عملیاتی ستاد فرماندهی شوروی در ماه مارس(اسفند) تکمیل شد. بر اساس این طرح قرار بود نیروهای شوروی در ده نقطه از آسیای میانه و قفقاز به ایران هجوم آورند. محور اصلی این تجاوز جاده ی جلفا- تبریز-تهران را دربرمی گرفت. ستونهای دیگری نیز مسیرهای رضائیه و کرانه های دریای خزر را تحت پوشش قرار می دادند و بندر انزلی نیز هدف یک حمله ی آبی خاکی قرار می گرفت. نیروهای مستقر در ‌آسیای میانه نیز از طریق گرگان راهی تهران می شدند و از طریق عشق آباد به سوی مشهد پیشروی می کردند. مقامات شوروی امیدوار بودند از سوی انگلیسی ها مداخله ای در کار آنها صورت نگیرد. با این همه در صورت مداخله نظامی انگلیس، ارتش سرخ پیش بینی کرده بود که در حوالی کرمانشاه و شمال عراق با نیروهای مزبور درگیر شود.(5)
از دیگر اهداف شوروی در ایران که مورد تأیید و تأکید آلمان ها قرار گرفت، دستیابی به مناطق نفتی جنوب کشور ما بود. روزنامه ی دیلی تلگراف در شماره دوم ژانویه 1940 (12 دی 1319) از ملاقات ریبن تروپ وزیرخارجه ی آلمان با استالین گزارش می دهد که در آن، آلمان در قبال به تصرف درآوردن چاههای نفت رومانی، تصرف چاههای نفت ایران و عراق را توسط شوروی مورد تأیید قرار داده است.(6)
ستاد مشترک ارتش انگلستان برای مقابله با حمله ی احتمالی شوروی به مناطق نفتی ایران طرح هایی را آماده ی اجرا ساخت که برخی عبارت بودند از:
1- بمباران هوایی مناطق نفت خیز باکو توسط هواپیماهای انگلیسی که از فرودگاههای ایران برمی خاستند.
2- تقویت نیروهای مستقر در عراق و به ویژه بصره که بتوانند از بندر بصره و مناطق نفتی ایران در برابر هرگونه عملیات داخلی ضدانگلیسی و حمله ی احتمالی هوایی از جانب روسیه شوروی دفاع کنند.
3-استقرار نیروهای انگلیسی در جنوب ایران جهت حمایت از مناطق نفتی ایران با موافقت یا بدون موافقت دولت ایران.
در پایان گزارش ستاد مشترک ارتش انگلستان تصریح شده بود:
هدف سیاست ما باید حفظ سیاست بی طرفی ایران باشد تا آن که زمان مناسب برای استفاده از این کشور به عنوان پایگاهی جهت حمله به خاک روسیه شوروی فرا رسد.(7)
در این دوران همه حساسیت انگلیس، روی مناطق جنوبی و نفت خیز ایران بوده است. در گزارش محرمانه ی وزارت امور خارجه انگلستان به تاریخ 22 مه 1940(اول خرداد 1319) که به امضای متصدی بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلستان رسیده نیز آمده است:
من هیچ دلیلی نمی بینم که تصرف شمال ایران توسط روسیه شوروی به شرطی که در عوضِ آن ما آبادان و چاههای نفت را متصرف شویم غیرقابل قبول باشد. مادام که منافع ما به خطر نیفتاده برای ما کاملاً بی تفاوت است که آلمان یا روسیه شوروی دولت ایران را کنترل کند.(8)
این حساب و کتاب ها که همه متضمن تجاوز به خاک ایران یا اشغال یا تجزیه بخشی از آن بود، با حمله آلمان به روسیه شوروی بر هم خورد؛ و جای خود را به محاسبات دیگری داد؛ اما یک چیز ثابت ماند و آن اشغال بخش هایی از خاک ایران بود؛ اشغال خاک ایران بخش ثابت محاسبات بود، اما اشغالگران و معامله گران فرق کرده بودند.
بنابراین انگلستان دوراندیشانه طرح تقسیم دیگرباره ی ایران را مانند سال 1907 پیش کشید. طبق این طرح، انگلستان تصرف استانهای شمالی ایران را توسط روسیه ی شوروی (که در قرارداد 1907/ 1286ش، به عنوان منطقه ی نفوذ روسیه شوروی شناخته شده بود) با این شرایط مورد موافقت قرار داد:
1.انگلستان مناطق نفتی ایران را به تصرف کامل خود درآورد.
2.روسیه شوروی متعهد شود که بعد از اشغال استانهای شمالی سعی در ادامه پیشروی به سمت جنوب ایران نکند.(9)
مقامات دولتی انگلستان آشکارا اعلام کردند آنها اشغال و تجزیه ی بخش های شمالی ایران توسط روسیه شوروی را به هیچ وجه به عنوان اعلان جنگ به انگلستان تلقی نمی کنند بلکه برعکس کاملاً با آن موافقت دارند.(10)
بر طبق سندی به تاریخ 17 اوت 1941 (26 مرداد 1320) که از سازمان جاسوسی آلمان نازی بر جای مانده است، بحث تقسیم ایران و احیای قرارداد 1907 در کابینه ی انگلستان مطرح و بر آن توافق شده است.(11)
عاقبت دو کشور روسیه شوروی و انگلستان در ظاهر به بهانه ی عدم اجرای درخواست آنها از سوی دولت ایران مبنی بر اخراج آلمانیهای مقیم ایران(12) و در باطن جهت احیا و اجرای قرارداد 1907 تقسیم ایران، در ساعت 4 صبح روز 25 اوت 1941(3 شهریور 1320) کشور ما را اشغال کردند. ارتش سرخ نواحی شمالی ایران تا نزدیکی پایتخت را گرفت و نیروهای انگلیس از غرب و جنوب وارد ایران شده تمام نقاط حساس در جنوب به ویژه مناطق نفتی و تأسیسات شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان را تصرف کردند. سوخت صنعتی و نظامی انگلیس از پالایشگاه آبادان تأمین می شد. سر آنتونی ایدن وزیر خارجه و نخست وزیر بعدی انگلستان در خاطرات خود پالایشگاه آبادان را بزرگ ترین پالایشگاه نفت جهان و جزو داراییهای مهم انگلیس معرفی کرده است!(13)

ایران، پل پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم

در طول جنگ جهانی دوم ابتدا نیروهای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب کشور ما را به اشغال خود درآوردند و پس از اندکی با صلاحدید قوای اشغالگر، نیروهای آمریکا نیز به آنان اضافه شدند. تمام امکانات دریایی، زمینی و هوایی ایران به عنوان«پل پیروزی»، با اجبار متفقین در اختیار جنگ و حمل محموله های نظامی و تدارکاتی به شوروی قرار گرفت. به عنوان نمونه راه آهن سراسری ایران چنان در حجم وسیع و بیش از اندازه ی ظرفیتِ عملی و حتی اسمی مورد استفاده قرار گرفت که تا پایان جنگ خسارات سنگینی به آن وارد آمد. ظرفیت حمل و نقل راه آهن ایران قبل از اشغال نظامی کشور، حدود 200 تن در روز بود که اشغالگران آن را به حدود 6000 تن در روز یعنی سی برابر ظرفیت سال قبل افزایش دادند. دردناک تر این بود که راه آهن ایران پس از خاتمه ی جنگ در سال 1945 مجبور شد مبلغی معادل پانزده میلیون دلار بابت تجهیزات و لکوموتیوهایی که متفقین در سالهای اشغال جهت افزایش ظرفیت راه آهن وارد و به کار گرفته بودند بپردازد.(14)
انگلستان و آمریکا علاوه بر دریافت این وجه هنگفت، تجهیزات و وسایل موجود متعلق به راه آهن سراسری ایران را که هم در حدّ وسیع مورد استفاده قرار داده و هم تمام قیمتشان را گرفته بودند، در کشتی های خود سوار کرده از ایران خارج کردند تا از پیشرفت ایران در زمینه ی حمل و نقل ریلی جلوگیری نمایند! جعفر شریف امامی که در دوره اشغال ایران( جنگ جهانی دوم) رئیس قسمت سیر و حرکت راه آهن کل ایران بود در خاطراتش می گوید:
قرار بود آمریکاییها تمام وسایل نقلیه ای که آورده بودند مانند 120 لکوموتیو و تعداد زیادی واگن و جرثقیل های بزرگ و غیره[را]، بعد از جنگ بگذارند برای راه آهن، چون اولاً کشتی به مقدار کافی نداشتند که اینها را ببرند و بعد هم دیگر مقداری از آنها فرسوده شده بود و صرف نمی کرد برایشان. این بود که هر وقت هم صحبت می شد می گفتند که ما تمام این وسایل نقلیه را بعداً در اختیار راه آهن ایران می گذاریم. حال آنکه یک روز بخش نامه ای از طرف محمود بدر وزیر دارایی یا صدرالاشراف نخست وزیر آمد که آنچه از لوازم راه آهن و وسایل نقلیه و غیره که آورده اند و مورد احتیاج است نگه داریم و بقیه را هم ببرند. یک بخش نامه صادر شد به تمام نواحی راه آهن که صورت بدهید از وسایل نقلیه و تأسیساتی که آمریکاییها آورده اند که چه چیزهایی را لازم دارید و بقیه اش را ببرند. اینها هم به تصور اینکه مجانی است صورتها را خیلی مفصل دادند. بعد معلوم شد که قیمت اینها را حساب کرده اند و پولش به صورت یک چک از طرف وزیر دارایی داده شد به مأمور آمریکایی.(15)
اما گزارش والاس موری سفیر وقت آمریکا در ایران، علاوه بر نمایش آشکار حرص و آز بی پایان آمریکاییها و قدرناشناسی شان نسبت به کمک عظیم ایران در پیروزی متفقین و نابودی نازیسم و فاشیسم، چهره مشعشع آبادانی و ترقی ای که به ایران نوید داده بودند را برملا می سازد. وی خطاب به رئیس اداره خاور نزدیک در وزارت امور خارجه ی آمریکا چنین می نویسد:
ما نباید در عقب کشیدن قوای خود به آن اندازه تعجیل به خرج دهیم که نتیجه ی آن از دست رفتن مقادیر زیادی از اموال قابل انتقال باشد که می توان آنها را در صورتی که در محل به فروش نرسند از ایران خارج ساخت، به خصوص که هزارها وسایل مخصوص راه آهن و تعدادی لکوموتیو وجود دارد که ایرانیان به آنها نیازی ندارند و در صورت احتیاج هم قادر به خریداری آنها نیستند. 25 کشتی لازم است که آنها را از ایران خارج کنند. باقی گذاشتن و واگذاری این اموال برای دولت ما ضررهای فاحشی خواهد داشت!(16)

همسویی شوروی با انگلستان در تقسیم ایران

ژوزف استالین رهبر شوروی، در کنفرانس تهران- که سران سه قدرت پیروز در جنگ جهانی دوم یعنی استالین، روزولت و چرچیل در آن شرکت داشتند- به محمدرضا پهلوی گفت:
هرگز نمی توانید از نقشه های امپریالیست ها مطلع بشوید. فئودالیسم یک سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر می خواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد. نباید به امپریالیست ها مطمئن باشید زیرا آنها همان طور که رضاشاه را از مملکت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد شما را هم از کشور بیرون خواهند کرد. شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذار کند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید... امپریالیست ها تا روزی که یک قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیست ها وارد جنگ شود، بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد.(17)
خانم مارگارت لاینگ، نظر سرلشکر حسن ارفع(رئیس وقت ستاد ارتش ایران) در مورد کنفرانس تهران را چنین نقل می کند:
ما به وسیله یک منبع موثق مطلع شده بودیم که هیأت مستشاران همراه استالین طرحی را موردنظر داشتند که آذربایجان، گیلان، مازندران و گرگان به صورت جمهوریهای مستقل درآمده و مانند جمهوریهای آذربایجان، روسیه و ترکمنستان زیر پرچم اتحاد جماهیر شوروی درآیند و به همین ترتیب حزب توده نیز که به سرعت قدرت می گرفت قرار بود در تهران به قدرت برسد.(18)
پس روسها هیچ علاقه ای به محمدرضا و تداوم سلطنت او نداشتند. وی بسیار به آمریکا نزدیک شد و سلاحهای پیشرفته ی آمریکایی را به طور وسیع خرید و در ایران ذخیره کرد و در برابر کمونیسم و حزب توده واکنش های تندی نشان داد.(19)
طبق قراری که سه کشور آمریکا، انگلستان و شوروی با دولت ایران بسته بودند، شش ماه بعد از پایان جنگ باید نیروهای خود را از ایران خارج می کردند.(20)‌این قرار از سوی انگلستان و آمریکا مراعات شد؛ اما زمامداران کرملین در آرزوی دستیابی به نفت سرشار ایران و رسیدن به آبهای آزاد خلیج فارس از تخلیه ی ایران خودداری کردند و بعد از فشارهای بین المللی افکار عمومی جهان و مقاومت ایرانیان و نیز حمایت سازمان ملل از ایران، حاضر شدند نیروهای خود را غیر از آذربایجان از سایر نقاط ایران خارج نمایند. با توجه به نقش ارزنده ی ایران در تداوم مقاومت شوروی و انگلستان در برابر آلمان که منجر به اعطای لقب«پل پیروزی» از طرف متفقین شد و امضای قرارداد تخلیه ی ایران شش ماه پس از پایان جنگ، استالین نمی توانست با ایران کاری را تکرار کند که در کشورهای متخاصم و فاشیسم زاده ی اروپای شرقی کرده بود(اشغال). هدف نهایی روسها فشار آوردن بر دولت ایران جهت واگذاری امتیاز نفت استانهای شمالی بود.(امتیاز استخراج نفت جنوب ایران از مدتها قبل در دست انگلیسی ها بود).
چون اداره ی مستقیم آذربایجان توسط روسها آنان را در برابر آمریکا و انگلستان قرار می داد و آبرو و اعتبارشان را در دنیا و سازمان ملل خدشه دار می ساخت، زمامداران کرملین صلاح در آن دیدند که با توجه به ظلم و اجحاف فراوان رضاشاه علیه آذربایجانیها(21) و نارضایتی عمومی مردم آذربایجان از حکومت پهلوی(22)، با تحریک وسیع عصبیّت قومی مردم آنجا حرکتی در قالب خودمختاری و با هدف نهایی جدایی طلبی ایجاد کنند و در ظاهر، گردانندگی آن را به افراد مطمئنی از خودِ آذربایجان بسپارند. بنابراین در عالی ترین سطح حزب کمونیست شوروی ایجاد حرکت خودمختاری به سرکردگی جمعی که باز توسط آنها به نام«فرقه دمکرات در آذربایجان» نامیده شد تصویب گشت.(23) روس ها رهبری امور فرقه را در آذربایجان برعهده سیدجعفر پیشه وری(24)گذاشتند که مدتی دبیر اول حزب کمونیست ایران بود.(25) وی به مدت یازده سال توسط حکومت رضاشاه به زندان افتاد و امتحان خود را در وفاداری به کمونیسم پس داد. به موازات تشکیل، حمایت و هدایت فرقه ی دمکرات در آذربایجان، روسها در کردستان ایران نیز حرکتی خودمختاری خواهانه به رهبری قاضی محمد حضیری و در قالب حزب دمکرات کردستان ایجاد کردند. این دو از حمایتهای نظامی آشکار نیز برخوردار بودند.

کنفرانس مسکو و طرح تقسیم ایران

همان گونه که گفته شد هدف نهایی روسها چنگ انداختن به منابع نفتی ایران و خلیج فارس و از آن طریق دستیابی به آبهای آزاد و گرم دنیا بود. والاس موری سفیر آمریکا در ایران در 25 سپتامبر 1945 برابر با 3 مهر 1324 به واشنگتن چنین هشدار داد:
اهداف نهایی شوروی ممکن است شامل دستیابی به خلیج فارس و رخنه به سایر نقاط خاور نزدیک باشد... سلطه شوروی بر ایران به طور قطع برای منافع آمریکا زیان بخش خواهد بود.(26)
ترومن رئیس جمهور آمریکا در جلسه ای مهم با جیمز برنز، وزیر امور خارجه آمریکا، و دریاسالار ویلیام لیهی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، در مورد بحران ایران گفت:
این خطر وجود دارد که شورویها کنترل ذخایر نفتی ایران- در خوزستان- را به دست آورند و در وضعی قرار گیرند که موقعیت آمریکا را در خلیج فارس تهدید کنند.(27)
آمریکا و انگلستان به خوبی متوجه بودند که افزایش فشار آنان بر روسها جهت خروج نیروهایشان از آذربایجان و عدم حمایت از حکومت فرقه دمکرات و حزب دمکرات کردستان، ممکن است کار را به رویارویی نظامی بکشاند. لذا طبق عادت پیشین، در سر میز مذاکره در کنفرانس مسکو که با شرکت دولتهای شوروی، انگلیس و آمریکا برای هماهنگی و تعیین حدود نفوذ و تقسیم کشورها در سطح جهانی تشکیل شده بود، تقسیم ایران را عاقلانه تر از جنگ بر سر ایران دیدند!

طرح بوین

طرح تقسیم ایران در کنفرانس مسکو توسط وزیر امور خارجه انگلستان، یعنی ارنست بوین، ارائه گردید و به همین دلیل به طرح بوین معروف گشت. این کنفرانس در دسامبر 1945/ آذر 1324 با شرکت وزرای خارجه شوروی، آمریکا و انگلیس در مورد مسائل مربوط به جنگ (دوم جهانی)‌ و مسائل خارجی سه کشور تشکیل گردید. در این کنفرانس ارنست بوین کوشید موضوع ایران را در دستور کار قرار دهد. وی به استالین گفت افکار عمومی در انگلستان و اعضای پارلمان انگلیس بر این باورند که دولت شوروی سیاستی را تعقیب می کند که منجر به منضم ساختن آذربایجان ایران به شوروی خواهد شد و حداقل می خواهد آذربایجان را به صورت یکی از اقمار خود درآورد. وی سپس به عدم توانایی ایرانی ها در ایجاد رفرم و اصلاح و بهبود اوضاع ایران اشاره و تأکید نمود اصلاحات و رفرمهایی باید در ایران به انجام برسد که بسیار لازم و موردنیاز ایران می باشد. آنگاه طرح خود را ارائه کرد که به موجب آن باید کمیسیونی از نمایندگان سه کشور جهت ارائه مشاوره و کمک به ایران تشکیل گردد و برای ایجاد شوراهای ایالتی و ولایتی به دولت ایران یاری دهد. همچنین این کمیسیون باید توصیه هایی را برای تجدیدنظر در موادی از قانون اساسی ایران به ویژه در مورد انتخابات شوراهای محلی و استفاده از زبانهای قومی مانند عربی، ترکی و کردی برای مقاصد تحصیلی و آموزشی به دولت ایران ارائه نماید. اولین دوره انتخابات شوراهای ایالتی نیز تحت نظر کمیسیون صورت خواهد گرفت.(28)
برنز، وزیرخارجه آمریکا، با اندک اصلاحاتی این طرح را پذیرفت. اما استالین به ظاهر بر طبق نظر مولوتف وزیر خارجه اش که اظهار داشت چنین پیشنهادهایی را بدون اطلاع و رضایت ایران نمی توان پذیرفت، طرح بوین را رد کرد. اما سر ریدر بولارد سفیر انگلیس در ایران، که در کنفرانس مسکو حضور داشت، برای وادار ساختن دولت ایران به پذیرش طرح بوین به تهران مراجعت کرد و ضمن ملاقات با ابوالقاسم نجم (نجم الملک) وزیر خارجه ایران و ابراهیم حکیمی نخست وزیر، پیش نویس طرح را تسلیم آنان کرد. 15 دی 1324 بخش فارسی رادیو بی بی سی خبر داد بولارد به دولت ایران پیشنهاد کرده است با تشکیل کمیسیون سه جانبه از نمایندگان شوروی، آمریکا و انگلستان موافقت نماید تا اوضاع ایران و به ویژه اوضاع آذربایجان( تحت اشغال روسها و فرقه دمکرات) را مورد بررسی قرار دهند.(29)
عالی ترین مقامات سیاسی و نظامی ایران به وجود طرح تقسیم ایران در سال 1324 و هماهنگی آمریکا و انگلیس در آن اذعان داشته اند. محمدرضا پهلوی که در جریان طرح تقسیم بود، 19 مرداد 1348 به امیراسدالله علم(نخست وزیر و سپس وزیر مقتدر دربار)چنین گفت:
در دوران جنگ جهانی دوم، جیمز برنز وزیر خارجه ی آمریکا پیشنهادی به روسها ارائه داد مبنی بر اینکه ایران به سه منطقه جداگانه تقسیم شود: منطقه ترک نشین و کردنشین که همیشه مطمح نظر روسها بودند و منطقه ی عرب نشین- نفت خیز خوزستان- و (سوم )منطقه متعلق به ایرانیان. این پیشنهاد به دلایلی که برای ما معلوم نیست نظر موافق مولوتف(وزیر خارجه ی شوروی) ‌را جلب نکرد، بعد هم استالین با آن مخالفت کرد و خود آمریکاییها نیز به دوباره اندیشیدن درباره ی آن نپرداختند، اگر روسها با این نقشه موافقت کرده بودند این کار به منزله ی پایان کار ما بود.(30)
محمدرضا پهلوی سالها بعد در این مورد نوشت:
روس و انگلیس برای بار اول با قرارداد 1907 می خواستند ایران را تجزیه و به مناطق نفوذ تقسیم کنند... همین اندیشه ی تجزیه ایران به مناطق نفوذ پس از جنگ دوم نیز از سر گرفته شد. در سال 1945 وزیر خارجه ی بریتانیا «بوین» و وزیرخارجه ی ایالات متحده آمریکا«بیرنس»[برنز] در کنفرانس مسکو به روسها پیشنهاد کردند که آذربایجان، کردستان و خوزستان به ایالات خودمختار تبدیل شوند. استالین ابتدا پیشنهاد را پذیرفت ولی ظاهراً مولوتف عقیده داشت که با اندکی انتظار خواهند توانست سرتاسر ایران را تحت نفوذ خود آورند. به همین سبب، سرانجام استالین با پیشنهاد و نظر آمریکا و انگلستان موافقت نکرد.(31)
انگلستان و آمریکا به خوبی می دانستند که در ایران نمی توانند با روسها بجنگند و از جنگ پیروز بیرون آیند. مرزهای طولانی ایران و شوروی به روسها امکان می داد از هر کجا و به هر مقدار که بخواهند نیروی نظامی وارد ایران کنند و در زمان مذکور( و زمانهای بعد نیز) دولتهای غربی فاقد آن امکانات و نیرو در ایران و عراق بودند که جلوی تهاجم گسترده ی روسها را بگیرند. از طرف دیگر هر سه کشور حاضر به ریخته شدن خون سربازانشان به خاطر ایران نبودند. در مورد روسها نیز نوشته های آندرو گرومیکو وزیر خارجه ی معروف شوروی در خاطراتش بهترین سند ادعای ماست. وی که در کنفرانس تهران همراه استالین بود، با وجود توضیحات مفصل راجع به گفت وگوهای کنفرانس در مورد مسائل جهانی و نظامی و ادامه ی جنگ با آلمان و دنیای پس از شکست آلمان و... هیچ اشاره ای به ایران و مصائبی که در جنگ جهانی دوم( اروپایی!) برای جلوگیری از شکست شوروی متوجه کشور ما شد نکرده است. گویا اصلاً او ایران و ایرانی را ندیده بود و محل تشکیل کنفرانس، تهران پایتخت ایران نبود!(32)
سردمداران حکومت پهلوی نیز به خوبی می دانستند که آمریکا و انگلیس در دفاع از ایران با شوروی نخواهند جنگید. سرلشکر حسن ارفع در خاطرات خود می نویسد:
وقتی پیشه وری آذربایجان را در اختیار گرفت و من رئیس ستاد ارتش بودم با سفیر بریتانیا در ایران ریدر بولارد و سفیر آمریکا در ایران والاک[ والاس] موری ملاقات نمودم و خواستار اقداماتی از سوی آمریکا و بریتانیا جهت ممانعت از بلعیده شدن آذربایجان توسط روسها شدم و به آن دو گفتم« شما استقلال و تمامیت ارضی ما را تضمین کرده اید». بولارد جواب داد:« ما به خاطر این امر به روسیه اعلام جنگ نمی کنیم!» و والاک[والاس]موری گفت:« کسی نمی خواهد آذربایجان را بگیرد، روسیه آذربایجان را تخلیه خواهد کرد.» طبق آنچه یک دیپلمات انگلیسی عضو هیأت بریتانیایی(به ریاست ارنست بوین) شرکت کننده در کنفرانس مسکو می گفت آنان حتی پیشنهادی به حکومت شوروی عرضه داشته بودند که سرانجام آن تجزیه ی ایران و ضمیمه ی قسمت اعظم آن به شوروی می گردید.(33)
زمانی که گزینه ی برخورد نظامی انگلستان و آمریکا با شوروی جهت آزادی آذربایجان و تخلیه ی آن از ارتش سرخ منتفی شد و انگلستان آشکارا اعلام کرد «به خاطر آذربایجان با شوروی نخواهد جنگید»، پیر استعمار طرح همیشه آماده خود یعنی« تقسیم ایران به جای جنگ بر سر ایران» را بار دیگر در دستور کار کنفرانس مسکو قرار داد. ماحصل طرح مشترک انگلستان و آمریکا که به طرف روسی ارائه شد تقسیم ایران به جمهوریهای آذربایجان، کردستان، گیلان(سهم شوروی) و جمهوری خوزستان( مناطق نفت خیز جنوب ایران) و احتمالاً بلوچستان جهت ممانعت از رسیدن روسها از سمت شرق ایران به آبهای گرم و آزاد جنوب(سهم انگلستان)بود، آمریکا هم با این امر مخالفتی نداشت و به یقین سهم ویژه ی خود را می برد!

کنفرانس مسکو در اسناد آمریکاییها

در وزارت خارجه آمریکا اسنادی مربوط به طرح تقسیم ایران در کنفرانس مسکو و واکنش کاربدستانِ ایرانی به ویژه نمایندگان مجلس دیده می شود. به عنوان نمونه به سند زیر دقت فرمایید:
تلگرام موری سفیر آمریکا در ایران به وزارت خارجه ی آمریکا شماره 1046-1/ 91-761 تهران 10 ژانویه 1946/ 20 دی 1324
[دکتر محمد]مصدق دیروز نطق هیجان انگیزی در مجلس ایراد کرد و در آن به شدت از اعتقاد به تشکیل کمیسیون حمله کرد و انتقاد نمود و از روسها به علت آنکه با تشکیل این کمیسیون مخالفت کرده اند سپاسگزاری به عمل آورد. او این پیشنهاد را با قرارداد تقسیم 1907 روسیه و انگلیس و معاهده ی مشئوم 1919[تسلط انگلیس بر امور مالی و نظامی ایران با قرارداد وثوق الدوله نخست وزیر وقت و سر پرسی کاکس سفیر انگلیس در ایران به تاریخ 9 اوت 1919/ 1337قمری] ایران و انگلیس مقایسه کرد... روش اخیر انگلیسی ها عقیده ی مرا تقویت کرده که آنها سازش ضمنی با روسها به عمل آورده اند و دست آنها را در شمال ایران باز گذارده اند در حالی که وضع خود را در جنوب تثبیت می کنند... من گمان می کنم این نکته بسیار مهم باشد که بولارد(سفیر انگلیس در ایران)در یادداشت اصلی به بوین(وزیر امورخارجه ی انگلیس) راجع به پیشنهاد کمیسیون سه جانبه از خوزستان به عنوان اینکه امکان توجه مخصوص به آن گردد فکر کرده و نیز از اینکه در آخرین پیش نویس نهایی راجع به کنفرانس که به مسکو ارسال شده است از زبان عربی به عنوان اینکه زبان اقلیتی باشد که در مدارس معرفی شود سخن گفته است. این نکته ممکن است دال بر این باشد که به موازات یک آذربایجان خودمختار و تحت تسلط شوروی، نسبت به یک خوزستان خودمختار تحت تسلط انگلیس نیز اندیشه شده باشد.(34)
در این سند و سایر اسناد آمریکاییها از کنفرانس مسکو و طرح بوین با سکوت کامل راجع به سه موضوع بسیار مهم مواجه هستیم:
-سکوت کامل پیرامون ضرورت دفاع آمریکا و انگلیس از ایران در مقابل زیاده خواهی های شوروی؛ با توجه به پل پیروزی بودن ایران برای آنها در جنگ و خسارات گسترده ی مالی و جانی برای کشور ما در جنگی که اصلاً ربطی به ما نداشت.
- سکوت کامل در مورد هماهنگی با انگلیس جهت تقسیم ایران به چند جمهوری در کنفرانس مسکو.
-سکوت کامل پیرامون منافع و میزان نفوذ و تسلطی که شوروی با تقسیم ایران به چند جمهوری به دست می آورد.
ساده اندیشی خواهد بود اگر تصور شود در این تقسیم هیچ سهم یا منفعتی به آمریکا نمی رسید.

مخالفت مجلس و نطق دکتر مصدق

انتشار خبر کنفرانس مسکو و برخی تصمیمات محرمانه ی آن افکار عمومی در ایران را بسیار نگران کرد. ایرانیان تقسیم عملی وطن را در پیش رو می دیدند و لذا به ابراز مخالفتهایی برخاستند. دامنه ی این مخالفتها به مجلس شورای ملی نیز کشید. دکتر محمد مصدق در جلسه ی پنجشنبه 20 دی 1324 در نطق شدیدی به بانی کنفرانس(انگلستان) و نتایج آن حمله نمود. وی همچنین در نطق خود گوشه هایی از تصمیمات محرمانه ی کنفرانس را عیان ساخت. متن نطق بسیار مهم دکتر مصدق چنین است:
یازدهم دی ماه رادیو لندن اخبار ذیل را منتشر نمود:« از تهران خبر می رسد که سرریدر بولارد سفیرکبیر انگلستان و مستر والاس مری سفیرکبیر آمریکا در تهران به دولت ایران پیشنهاد کرده اند که با تشکیل یک کمیته سه نفری که از نمایندگان شوروی، انگلستان و آمریکا تشکیل شده موافقت نماید تا اوضاع ایران را به طور عموم و اوضاع آذربایجان را به طور خصوصی مورد بررسی قرار دهند. دو سفیر کبیر مزبور در این باره با اعلی حضرت شاهنشاه ایران، محمدرضا شاه نیز مذاکراتی نموده اند و این پیشنهاد را به معظم له هم تقدیم کرده اند. دولت ایران هنوز جواب موافقی به این پیشنهاد نداده است و شاید بخواهد قبل از موافقت با این پیشنهاد آن را به مجلس شورای ملی عرضه کند. در محافل لندن اظهار می شود که دولت انگلستان درباره تشکیل یک کمیته ی سه نفری برای بررسی اوضاع ایران هنوز به رأی سابق خود درباره ی تشکیل چنین کمیته ای باقی است و با اینکه دولت شوروی در کنفرانس مسکو در آغاز با این پیشنهاد موافقت کرد و آخر سر آن را رد نمود، دولت انگلستان هنوز به رأی خود باقی است.
تا پریشب من از مضمون پیشنهادی که رادیو لندن خبر داده مطلع نشدم و پس از استحضار گفتم صد رحمت به قرارداد وثوق الدوله[1919]؛ زیرا قرارداد مزبور ایران را تحت ولایت انگلیس می گذاشت و اگر به ایران روزی کمک می رسید می توانست آزاد شود ولی این پیشنهاد قرارداد 1907 را به صورت دیگر تجدید می نماید. من هرچه خواستم که در کمیسیون خارجه آقای نجم به طور صریح اظهاراتی کند ننمود و به طور مبهم جواب داد. بنابراین، با آقای نخست وزیر[ابراهیم حکیمی] داخل مذاکره شدم و بین ما توافق حاصل شد که عده ای از نمایندگان دستجات مختلف در یک جا حاضر شوند و راجع به نیک و بد پیشنهاد مذاکره نمایند. جلسه در وزارت خارجه تشکیل شد، آقای نخست وزیر اظهار نمودند که آقایان بفرمایند چه می خواهند؟ در جواب این طور گفته شد که قبلاً لازم است دولت جریان را گزارش دهد تا حضار آن را متن قرار دهند و در حواشی آن نظریات خود را اظهار نمایند. بالاخره آقای نخست وزیر دو برگ که روی آن یازده ماده تنظیم شده بود به حضار ارائه نمودند و چون به اسم سه دولت داده شده که یکی مخالف است قهراً امضا نداشت و با اینکه اوراق مزبور را نمایندگان سیاسی دو دولت به وزارت خارجه یک دولتی داده اند، آقای نجم وزیر خارجه می گفتند اینها برگهایی است غیررسمی که نه امضا دارد و نه شماره و تاریخ آن معلوم است؛ خلاصه اینکه هیچ است و چون انتشار آن دولت را در افکار عامه مفتضح می کرد قائل بود که این برگهای بلااثر جزو اسرار اداری است و نباید منتشر شوند و از بعضی اخبار که روزنامه ها راجع به آن اوراق منتشر کرده بودند بسیار عصبانی بود و راضی نشد که نمایندگان از آن، رونوشتی بردارند و روز قبل هم که باز کمیسیون خارجه تشکیل شد و اعضا اصرار داشتند که اوراق مزبور را ببینند آنها را ارائه ننمود و خودداری کرد.(35)
سپس دکتر مصدق برخی از بندهای قرارداد را بازگو و دولت را مورد حمله قرار داد:
پیشنهاد شامل یازده ماده است که بسیار کش دار و هر یک از آنها مربوط به مطالب مهمی است. مثلاً در بند ششم می گوید:« کمیسیون اصلاحاتی را که مخصوصاً در انتخاب انجمن های محلی و وظایف آنان و تدارکات وجه به نظر لازم می رسد توصیه خواهد نمود. در بند هفتم می گوید:« کمیسیون توصیه هایی در باب استعمال زبانهای اقلیت از قبیل عربی و ترکی و کردی جهت تعلیمات و منظورهای دیگر خواهد نمود.» بند 9 چنین است:« سه دولت مساعی کامل به کار خواهند برد که دولت ایران را متقاعد سازند توصیه هایی را که از طرف کمیسیون به عمل می آید به صورت قانونی درآورد».
آقایان نمایندگان محترم، خوب است که ملاحظه فرمودید دکتر میلسپو(36)که مستخدم ایران بود و ما می توانستیم به وسیله نسخ قانون استخدام او مشارالیه را مرخص کنیم انفصال او از کار برای ما چقدر تولید مشکلات نمود؛ وای به وقتی که اختیار قانونگذاری مملکت تحت نفوذ و اختیار سه دولت واقع شود، کدام وزیر خارجه ی باهوشی است که برای چنین دولتی قائل به استقلال شود؟ اگر این پیشنهاد خوب است و یا اینکه دولت در خوبی آن مردد است چرا آن را منتشر نکرد تا صاحبان حق یعنی افراد ملت بتوانند در مقدرات خود نظریاتی اظهار کنند و دولت هر اقدامی که می کند روی فکر و مصالح ملت باشد و اگر بد است چرا وارد مذاکره شد و آن را همان روز اول رد نکرد؟
نظر من[ در مورد وقایع آذربایجان] این بود که بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملکت با یک عده از اهالی آنجا اختلاف حاصل شده است، قبلاً باید با اهالی محل داخل مذاکره شد شاید اختلاف را بتوان با خود آنها حل کرد و چنان چه به این طریق نتیجه نداد با دولت اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کنیم که مانع مرتفع و اختلاف حل شود. بنابراین صلاح نیست که دولت انگلیس و آمریکا به نام سه دولت با ما داخل مذاکره شوند و در سایر نقاط ایران هم که ما هیچ وقت اختلافی نداشتیم اختلاف ایجاد کنند. ما باید این اوراق را رد کنیم. از اینکه دولت اتحاد جماهیر شوروی با این پیشنهاد موافقت ننموده ملت ایران سپاسگزار است[ مرحوم مصدق از علت اصلی مخالفت شوروی بی اطلاع بود] و آن روز که سه دولت با هم متفق شوند کار ما تمام است. ملت ایران انتظار نداشت دول بزرگ استقلال ایران را نقض کنند. هر دولت وطن پرستی باید این قبیل پیشنهادات را رد کند، من از آقای حکیمی خواهش می کنم فوراً از کار کناره گیری کند.(37)

عاقبت طرح بوین

تا جایی که نگارنده مطلع است متن کامل توافقات یازده گانه ی سه کشور شوروی، انگلستان و آمریکا راجع به ایران در سال 1324(کنفرانس مسکو)منتشر نشده است. متأسفانه مرحوم دکتر مصدق نیز در کتاب« خاطرات و تألمات مصدق» پیرامون طرح تقسیم ایران و مخالفتش با آن چیزی ننوشته است.(38) توافقات مذکور در کنفرانس مسکو به قدری با تمامیت ارضی و استقلال ایران مخالفت داشت که دولت حکیمی و دولتهای بعد نیز جرأت انتشار آن را نیافتند.
روسها که موفقیت ظاهری فرقه دمکرات در آذربایجان را می دیدند، طبق اشاره آشکار احسان طبری تئوریسین حزب توده خواب شیرین تسلط بر کل ایران را می دیدند و ایرانی کمونیست و زیر سلطه ی خود را نظاره می کردند!(39) لذا دو هدف اصلی و بلندمدت خود یعنی دسترسی به منابع نفتی ایران و آبهای آزاد و گرم جنوب را ترجیح دادند! آمریکا و انگلستان نیز که با مخالفت افکار عمومی مردم ایران در برابر تقسیم وطنشان مواجه شده بودند و از طرفی می دیدند سپردن مناطق وسیع و سوق الجیشی شمال ایران به روسها باعث نفوذ بیشتر آنها در ایران شده؛ اشتهایشان را جهت رسیدن به منافع نفتی و دریاهای جنوب تحریک خواهد کرد به دوباره اندیشیدن و چانه زنی درباره توافقات کمیسیون کذایی نپرداختند. این چنین بود که دسیسه ی خطرناک انگلستان جهت تقسیم ایران و تبدیل آن به «ایرانستان» نقش بر آب شد. البته تلاش شدید و بسیار خطرناک شورویها در تسلط کامل بر ایران نیز با عنایت پروردگار و با تلاش دولتمردان، علما، مردم مسلمان و سازمان ملل به نتیجه نرسید و شکست خورد. خداوند وعده فرموده که مکر مکاران را نابود می سازد؛ و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین.

پی نوشت ها :

1.ر.ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی: تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1364، صص 146-170.
2.کتاب آبی(گزارشهای محرمانه ی وزارت امور خارجه انگلستان درباره انقلاب مشروطه ایران)، تهران، نشر نو، 1363، ج 1، صص 74-75. مذاکرات روسیه و انگلستان جهت عقد قرارداد 1907 از سال 1905 شروع شده بود. سر آرتور هاردینگ سفیر انگلستان در ایران(سلطنت مظفرالدین شاه) بعد از بازگشت به لندن در خاطرات مربوط به سپتامبر 1905 می نویسد:« در کاخ سلطنتی به طور خصوصی از لرد لنزدوان وزیر امور خارجه شنیدم که قرار است مذاکراتی جدی میان روسیه و انگلستان برای تعیین مناطق نفوذ طرفین در آسیا هرچه زودتر آغاز شود». خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ، ترجمه ی دکتر جواد شیخ الاسلامی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1363، ص 146.
3.کتاب آبی، ج1، ص 114.
4.مورگان شوستر: اختناق ایران، ترجمه ی ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران، صفی علیشاه، 1362، ص 30.
5.ریچارد استوارت: در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، معین، 1370، صص 45-51.
6.به نقل از: همایون الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1365، ص 55.
7.همان، صص 63-64.
8.اهمیت استراتژیکی ایران...، ص 54.
9.Soviet threat to Middle East.N1068 26 January 1940 به نقل از: اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، ص 66.
10.اهمیت استراتژیکی ایران...، ص 66.
11.همان، ص 132.
12.دو کشور انگلیس و شوروی ادعا می کردند تعداد آلمانیهای مقیم ایران به ده هزار نفر می رسد و این برای منافعشان خطرناک است؛ در صورتی که آلمانیهای مذکور متخصصین صنعتی به تعداد 700 نفر بودند. بولارد وزیر مختار انگلستان در تهران، تعداد خارجیهای شاغل در ایران را چنین ذکر کرده بود: انگلستان 2590 [بزرگ ترین گروه خارجیان در ایران]، روسیه شوروی 390نفر، آلمان 690نفر، ایتالیا 310نفر، چکسلواکی 180نفر، سوئد 70 نفر و یوگسلاوی 140نفر. اهمیت استراتژیکی ایران در...، ص 126.
13.خاطرات سر آنتونی ایدن، ترجمه ی کاوه دهگان، تهران، بهار 1342، ص 284.
14.اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، صص 180-181.
15.خاطرات جعفر شریف امامی(طرح تاریخ شفاهی ایران مرکز مطالعات خاورمیانه ی دانشگاه هاروارد)، تهران، سخن، 1380، صص 55 و 75.
16.ایران در اشغال متفقین، (مجموعه اسناد و مدارک 24-1318)، به کوشش صفاءالدین تبرائیان، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 647.
17.ملکه پهلوی، خاطرات تاج الملوک، صص 98 تا 103. محمدرضا پهلوی در کتاب«پاسخ به تاریخ» به دروغ مدعی است استالین در تهران به او گفت:« برای پنجاه سال آینده آسوده خاطر باشید». محمدرضا پهلوی: پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، تهران، شهرآشوب، 1371، ص 281.
18.مارگارت لاینگ: مصاحبه با شاه، ترجمه اردشیر روشنگر، تهران، البرز، 1371، ص 120.
19.این حقایق، به گفته ی کوزیچکین مأمور کا.گ.ب در ایران، شوروی را به وحشت افکند که ایران در جنگ میان شوروی و آمریکا سرپل حمله به شوروی خواهد بود. لذا دستور قتل شاه در مسکو صادر شد. در سال 1340 ماشین پر از مواد منفجره در سر راه ماشین شاه در تهران قرار داده شد که فقط اشتباه مأمور انفجار بمب جان شاه را نجات داد. شرط انفجار فشردن و نگه داشته تکمه انفجار به مدت 3 تا 4 ثانیه بود و مأمور انفجار فقط چند بار سریع تکمه را فشار داد و بدین سان شاه از مرگی وحشتناک رهایی یافت. بمب می توانست تا شعاع 500 متر را در هم بکوبد. ر.ک: کوزیچکین؛ کا.گ.ب در ایران، ترجمه ی حسین ابوترابیان، تهران، 1370، صص 279 تا 282.
20.فصل پنجم پیمان ایران با شوروی و انگلستان و فصل نهم پیمان ایران و امریکا، ر.ک: ایران در اشغال متفقین، صص 193 و 443.
21.تا بدان حد که تکلم به زبان مادری- ترکی آذری- برای مردم قدغن شده بود. محسنی رئیس فرهنگ آذربایجان در دوره رضاشاه می گفت:« هر کسی که ترکی حرف می زند، افسار الاغ بر او بزنید و او را به آخور ببندید!» (روزنامه کیهان، شماره 863، مورخ 1324/10/26) ذوقی رئیس فرهنگ بعد از محسنی دستور داد صندوق جریمه ی ترکی حرف زدن در دبستانها گذاشته شود. هر طفل دبستانی آذربایجانی که ترکی صحبت می کرد باید جریمه ی نقدی را به صندوق می انداخت! عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان هم به شدت با تکلم به زبان ترکی آذری مخالفت می کرد و زبان ترکی را زبان افراسیاب و چنگیز می دانست! گذشته چراغ راه آینده است، جامی، تهران، نیلوفر، 1381، ص 262. به گزارش کنسولگری آمریکا در تبریز، رضاشاه در سفر به آن شهر یکی از بزرگان شهر را که به زبان ترکی آذربایجانی شاه را مورد خطاب قرار داده بود مورد ضرب و شتم قرار داد- اسناد لانه جاسوسی آمریکا، از ظهور تا سقوط، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ج اول، ص 119.
22.جهت بررسی این نارضایتی و سوءاستفاده فرقه دمکرات از آن و فریب جمعی از مردم مظلوم آذربایجان و نیز اقدامات فرقه و شکست آن ر.ک: اصغر حیدری، طوفان در آذربایجان، تبریز، احرار، 1381، صص 163-196.
23.آرشیو مرکزی دولتی احزاب سیاسی جمهوری آذربایجان، موضوع 1، فهرست 89، پرونده ی 90، برگ 4، به نقل از: جمیل حسنلی، فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان، ترجمه منصور همامی، تهران، نشر نی، 1383، ص 52.
24.پیشه وری متولد شهر خلخال و از اولین اعضای حزب کمونیست ایران به شمار می رفت که در شعبه ی دانشگاه کوتو در شهر باکو تحصیل کرده بود. دانشگاه کوتو، دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق در سال 1921/ 1300 شمسی توسط کمینترن در مسکو تأسیس شد. در 1922 حدود 700 دانشجو از 57 کشور در آن به آموزش مارکسیسم- لنینیسم مشغول بودند که هزینه ی زندگی و تحصیل آنها توسط حزب کمونیست شوروی تأمین می شد. مارشال تیتو رئیس جمهور یوگسلاوی(1980-1892)، هوشی مینه رهبر ویتنام(1969-1890)و مائوتسه دونگ بنیانگذار جمهوری خلق چین(1976-1892)از دانشجویان معروف کوتو بودند.
25.احسان طبری: کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، امیرکبیر، 1366، ص 67.
26.ریچارد استوارت: در آخرین روزهای رضاشاه، ص 363.
27.همان، ص 367. آمریکا تا آخر حکومت پهلوی نیز از دستیابی روسها به دو هدف مذکور نگران بود. در اسناد لانه جاسوسی آمریکا در بخشی از سند سرّی تحت عنوان«طرح اضطراری برای ایران در صورت درگذشت شاه» از اهداف عمده ی آمریکا در صورت مرگ محمدرضا پهلوی ممانعت از گسترش شوروی به سمت خلیج فارس و ادامه ی دسترسی به منابع ایران به خصوص منابع نفتی ذکر شده است. از ظهور تا سقوط، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ج اول، ص 307.
28.ایرج ذوقی: ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، 1367، ص 275.
29.همان، ص 277.
30.اسدالله علم: گفت و گوهای محرمانه من با شاه، تهران، طرح نو، 1371، ج1، ص 127.
31.محمدرضا پهلوی: پاسخ به تاریخ، صص 76-77.
32.خاطرات آندرو گرومیکو، ترجمه ی جمشید زنگنه، تهران، نشر و پخش ویس، 1369، صص 128 تا 153.
33.حسن ارفع: در خدمت پنج سلطان(خاطرات سرلشکر حسن ارفع)، ترجمه ی سیداحمد نواب، تهران، مهرآئین، 1371، ص 390.
34.سالنامه ی دنیا، شماره 29، اسناد مهم سیاسی تاریخی وزارت خارجه آمریکا، ترجمه ی دکتر هدایت الله حکیم اللهی، ص 334.
35.روزنامه ی رسمی کشور شاهنشاهی ایران، س اول، شماره 267؛ مذاکرات مجلس شورای ملی، پنجشنبه 20 دی 1324، ص 988.
36.دکتر آرتور میلسپو در 1301 با تصویب لایحه ی استخدام مستشاران مالی آمریکا در مجلس به عنوان رئیس کل مالیه ی ایران برای پنج سال به استخدام دولت ایران درآمد و با هشت نفر همکار خارجی خود مشغول کار شد. او اختیارات وسیعی به دست آورد و کلیه ی درآمدها و هزینه های دولتی، وظایف مالی دولت، وصول مالیات، تنظیم بودجه های دولتی و امور خزانه زیر نظر مستقیم او قرار گرفت. اما نتوانست برای اقتصاد بیمار ایران چاره کند. سومین سال استخدام او مقارن با سقوط قاجاریه و روی کار آمدن سلطنت پهلوی بود. او همچنان مشغول کار بود که در سال 1306 قرارداد ادامه ی کارش تمدید نشد. بی میلی رضاخان، اعتراض شوروی و انگلستان به حضور مستشاران آمریکایی در ایران و عدم توانایی میلسپو در رفع مشکلات اقتصادی از علل تمدید نشدن قرارداد وی بود. میلسپو در سالهای 1321 تا 1323 در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم نیز در زمینه ی مسائل مالی به استخدام دولت ایران درآمد. زینب احیایی: مستشاران آمریکایی در ایران به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 41. میلسپو پس از بازگشت، خاطرات خود از ایام فعالیت در ایران را نوشته و منتشر کرده است: آرتور میلسپو، آمریکاییها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1370.
37.همان، ص 989.
38.دکتر محمد مصدق: خاطرات و تألمات مصدق، تهران، علمی، 1366.
39.کژراهه، تهران، امیرکبیر، 1366، ص 56.

منبع مقاله :
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ (1391)، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانی ها و مقالات(جلد دوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، دبیرخانه دایمی همایش ها